سلام شهریار نفس همه خانواده یه خورده ای به خاطر دندونهاش حال نداره الان زیر سرم هستش و عمه ها و مامان و باباش پیشش هستن قربونش بشم الهی مامانی زهرا میگن زیر سرم بیقراری کرده تا اینکه با آهنگ لالایی خوابش برده شهریارم من و النا برای سلامتی تو آیت الکرسی خوندیم شک ندارم که خیلی زود خوب میشی چون قراره با این پست علاوه بر ما همه دوستات هم برات دعا کنن .انشاا...
عزیز دل عمه ها
سلام به تو کوچولوی شیرین خانواده عمه جون همه اون چه که مامان در موردت برا 14 ماهگیت نوشته یک طرف نگاه شیطون و معصومت یک طرف دیگه مامانی یادش شد بگه چطوری با چشای آهو گونه ات با آدم حرف میزنی میگن حرفی که از دل بر آید بر دل نشیند مطمئنم وقتی بزرگ بشی و این مطلب رو بخونی این حرف من هم به دلت میشینه چون واقعنی چشات آدم رو دیوونه میکنه گاهی وقتا به نگاهات فکر میکنم ضعف میکنم دوس دارم ماشین دربستی بگیرم بیام پیشت شهریار جونی ما نمیتونستیم حتی تصورکنیم کسی بهمون بگیم عمه مامان فریبا خوب یادشه که عمه جونی بهش میگفت به بچتون بگید به من بگه خاله چون خاله نداره و من هم از واژه عمه بدم میاد حالا کافیه به کامنت هایی که برات میذارن یک نگاه بندازی میبینی که عمه از دهنشون نمیوفته اینا همش کار همون چشای شیطون و قشنگه تویه که همه رو دیونه کرده امیدوارم چشای معصومت و وجود ت از هر چشم و نظری در امان باشه...انشالله
نفس عمه ای
سلام کوچولوی نازنین برای من بعد از روز تولدت که خدایشش خیلی شیرین و پر هیجان بود شیرین ترین روز دنیا روزی بود که با دندونای قشنگت دماغمو گاز کندی نمیدونی چقده ناز شده بودی با این که چند روزی درد داشتم ولی وقتی یادم میاد لذت میبرم بس قیافت جذاب شده بود.