از تولد تا امروز
سلام پسر قشنگم . پسرم امروز داشتم به روزهای گذشته و کارهای تو فکر می کردم . به یاد صداهای کودکانه ای که در می آوردی . تو تازه یک ماهه شده بودی که آغا می گفتی و می خندیدی . 4 ماهه که شدی سینه خیز حرکت می کردی . در پایان 5 ماهگی با کمک میز می ایستادی . راستی اولین دندونت هم همون موقع در اومد در تاریخ 26 اسفند سال 91 . 6 ماهه بودی که توی مهمونی خونه دوست بابا اولین ظرف رو شکستی و باعث شدی حسابی خجالت بکشیم . 7 ماه و نیمه بودی که چهار دست و پا به راه افتادی و این آغاز شیطنت های تو بود . تقریبا همون روزها بود که اولین کلمه رو گفتی " ماما" . "بابا" . شیرین ترین حرفی بود که شنیدم. اما بعد از مدتی حرف زدن یادت رفت و فقط صدا در می آوردی و با داد و فریاد خواسته هات رو می گفتی . حدودا یک هفته از یک سالگیت گذشته بود که زمین زیر قدم های کوچولوت به لرزه در می اومد . دست هاتو مثل فرمون اتومبیل می گرفتی و می دویدی . از همون مواقع بود که به اذان علاقه مند شدی و دستت رو روی گوشت می گذاشتی و آهنگ اذان رو می خوندی . از طرف دیگه با" آهنگ عشقمی عاشقتم گل من "نانای می کردی و فقط همون آهنگ رو می خواستی . و امروز یازدهمین دندونت هم دراومده و دوباره شروع به حرف زدن کردی و... و تو یکی از شیظون ترین و شیرین ترین بچه های دنیایی و من وبابا عاشقتیم .