14 ماهگیت مبارک گلم

پسر نازم ، گل زیبای زندگیم ، امیدم ، عشقم ، برای تو می نویسم . امروز 25 آذر ماه سال 92 ، 14 ماه از زندگی شیرینت را پشت سر نهادی و قدم به پانزدهمین ماه زندگیت می گذاری . 

عزیز 14 ماهه ام ، در این مدت چیزهای زیادی را تجربه کردی و یاد گرفتی . عاشق بازی هستی . آهنگ برنامه نقاشی نقاشی رو خیلی دوست داری . عاشق فواره و تونل هستی ، به هر میدان که می رسیم به دنبال فواره می گردی و در جاده ها به دنبال تونل هستی . سعی می کنی پازل هاتو خودت درست کنی .دوست داری خودت به تنهایی غذا بخوری و به خاطر همین علاقه ، تا حالا چند تا بشقاب و لیوان شکستی و روزی 3-4 بار باید لباسات عوض بشه . می دونی بخاری ، گاز و ماشین لباس شویی در حالت روشن خطرناکه و بهشون نزدیک نمی شی و از دور می گی جیزه . یه توپ کوچولو رو برمی داری و باهاش فوتبال بازی می کنی . خیلی دوست داری با بابا محسن بازی کنی و بابا بیاد دنبالت و بگه بگیرینش و تو با سرعت فرار کنی . به سیم های لوازم برقی هم خیلی علاقه داری و می دونی دو شاخه رو باید به پریز بزنی . دیروز سشوار رو برداشته بودی و توی خونه دنبال یه پریز می گشتی ، بعد رفتی بالای مبل که دستت به پریز برسه و دو شاخه رو به پریز بزنی ! گوشی موبایل رو برمی داری و توی خونه راه می ری و می گی اَیو ، دایی . وای به روزی که اسم حمام رو ببریم !!! می ری پشت در حمام می ایستی و گریه می کنی تا ببریمت حمام . تازگی علاقه مند شدی سَر شیشه ها رو باز و بسته کنی . دَر کابینت ها رو باز می کنی و وسایل رو بیرون می ریزی . دوست نداری خونه مرتب باشه و به محض اینکه اسباب بازی هات رو جمع می کنم دوباره پهنشون می کنی . و بلافاصله بعد از گردگیری با دست های کوچولوت همه جا برام اثر انگشت میگذاری . در عین حال عاشق جارو برقی هستی و وقتی جارو تموم میشه ناراحت میشی و گریه می کنی . دوست داری بهت دستمال بدم تا گردگیری کنی یا با جارو نپتون جارو بزنی . همین که صدای اذان رو می شنوی دستت رو روی گوشت میگذاری و با آهنگ اذان صدا در میاری ، یا اگه مداحی پخش بشه ، حسین حسین می کنی . وقتی بابا محسن نماز می خونه تو هم باهاش تکبیر می گی و مجبورش می کنی در حین نمار تو رو بغل کنه و با هم ربنا بخونین . وقتی ازت می پرسم گاوه چی می گه ؟ می گی : مَااا . امروز هم یاد گرفتی صدای بع بعی رو بگی ولی با صدای گاوه اشتباه می گیری . اگه آهنگ بگذارم سر و دست های خوشگلت رو تکون می دی و نانای می کنی . دوست داری بابا محسن واست فیلم هایی رو که ازت گرفته با موبایلش پخش کنه و تو توی بغلش بشینی و نگاه کنی . یه کتاب با عکس حیوانات اهلی داری که خیلییییی دوستش داری . یه کوچولو یاد گرفتی مسواک بزنی . سوپ ، ژله ، شیر کاکائو ی چوپان ، ماکارانی ، و میوه خیلی دوست داری و وقتی می خوری می گی بَه بَه . اما این روزها کمتر غذا می خوری چون دوازدهمین مرواریدت واسه رویش خیلی اذیتت می کنه و شب ها از درد جیغ می کشی . تا شیر نخوری نمی خوابی که این خودش باعث نگرانی منه و می ترسم که وقتی از شیر بگیرمت چه طوری می خوای بخوابی ؟!!! ووووو.....

دوست داشتنی ترین پسر دنیایی و من و بابا عاشقتیم . 14 ماهگیت مبارک پسرم . بوووووووووووووووووسپ


تاریخ : 26 آذر 1392 - 08:13 | توسط : مامان فریبا | بازدید : 1564 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام